تشریح وقایع نبرد موسیان به قلم جعفر نظری (معاون سیاسی فرمانداری دهلران و مسئول یادمان شهدای شرهانی)

سالها از تاريخ ماندگار دفاع مقدس مي گذرد اما هنوز نتوانسته ايم واقعيتهاي تاريخي آن را به نسل حاضر انتقال دهيم . حماسي ترين دوران انقلاب اسلامي8 سال  دفاع مقدس است كه بعنوان برگ زريني در كارنامه انقلاب قرار گرفته و ضرورت دارد كه حوادث اين برهه زماني جزء به جزء نه تنها به نسلهاي بعدي بلكه به ملتهاي جهان منعكس نمائيم . شهرستان دهلران بعنوان يكي از چندين نقطه تجاوز رژيم بعثي در سال 59 است اين شهرستان با 220 كيلومتر مرز مشترك با عراق از اولين روزهاي آغازين هجوم ارتش بعثي تا روزهاي پاياني آن خاطراتي در خود نهفته دارد كه بازگو نشده و نسل كنوني اطلاعي از آن ندارند . يكي از حوادث عظيم و فراموش نشدني براي مردم مرزي دهلران مقاومتي 18 روزه در مقابل ارتش تا دندان مسلح بعث عراق است . نبرد نابرابري كه در يك سوي آن تعدادي افراد محلي كه از شهر دهلران و بخش مركزي و زرين آباد  به همراه تعداد بسيار كمي از نيروهاي بومي سپاه و تعدادي هم نيروي ارتشي از لشكر 84 خرم آباد به مرز موسيان عزيمت كرده بودند  و در سوي ديگر لشكر 10 زرهي مكانيزه رژيم صدام  كه در حال پيشروي به سوي خاك كشورمان بود در مقابل آنها قرار گرفته بود. تجهيزات نيروهاي محلي مدافع تنها تعداد 20 قبضه اسلحه برنو و ام- يك بود كه از پاسگاه ژاندارمري وقت در دست مردم قرار داشت  و تعدادي هم  اسلحه هاي شكاري و شخصي بوسيله بعضي افراد حمل مي گرديد. فشنگ و مهمات اين افراد كه معمولا" كمتر از صد تير بود اغلب در جيب لباسهاي محليشان  قرار داده بودند ،  و بدون بند حمايل و تجهيزات انفرادي و نداشتن قمقمه آب بلكه در مشك و ظروف پلاستيكي آب بهمراه خود حمل مي كردند  . در مقابل هم دشمن با انواع تانكهاي پيشرفته ، سلاحهاي سنگين و نيمه سنگين و پشتيباني آتش توپخانه ، هواپيما و هلي كوپتر براي عبور از اين سد دفاعي همچون ديگر شهرهاي مرزي به محورهايي در اين شهرستان حمله ور شد. هر چند كه مستندات و گزارشات زيادي از تجاوزات آشكار رژيم بعثي در سه ماهه قبل از 31 شهريور ( از خرداد تا شهريور 59 )مانند مين گذاري جاده هاي مرزي ، انفجار چاه ها و لوله هاي نفتي ، انهدام تنها لندرور ژاندارمري ، شهادت فرمانده پاسگاه سميده بنام گروهبان يكم شاه ابراهيمي و سرباز وظيفه حشمت ياسمي و همچنين به اسارت گرفتن 4 نفر از پرسنل پاسگاه مرزي چلات و ديگر تحركات مرزي به ثبت رسيده است . و در اين ايام هم بطور خاص نيروهاي خودي با ارتش

 

عراق مقابله مي كردند اما  نبرد رسمي مردم مرزي دهلران با ارتش رژيم بعث از 31 شهريور ماه 59 رسما"  آغاز مي شود . و اين نبرد كه به نبرد موسيان معروف است اولين نبرد در تاريخ دفاع مقدس استان ايلام است  اين مقاومت و درگيري 18 روز به طول مي انجامد . و تلاش مذبوحانه دشمن بعثي براي اشغال شهر موسيان و شهر دهلران و جاده دهلران به دزفول در طول 18 روز متوقف مي شود . براي گويا شدن موضوع به روز شمار وقايع لحظات شروع جنگ در منطقه دهلران پرداخته مي شود . تا به عظمت دفاع جانانه و غريبانه اي كه هنوز باهمه ابزارهاي فرهنگي و تاريخي كسي از آن سخن نگفته است پي برده شود در اين مقاومت 18 روزه دو تن از سران ايل كرد و لُر بنام شهيدان الياس ملكي و خانمحمد محمدي و 2 تن از پاسداران بومي بنام شهيدان ناصر جعفري و دانيال لياقتمند به شهادت مي رسند و دشمن حتي بر پيكر مطهر آنها هم ترحم نمي كند و زير شني تانكها قرار مي دهد .

 روز شمار وقايع اولين روزهاي تجاوز رژيم بعثي عراق به دهلران

1- 31/6/59 ساعت 14 بمباران هوايي نيروگاه برق در ورودي شهر دهلران

2- 31/6/59 حمله زميني ارتش عراق از محورهاي شرهاني – نهرعنبر

 

 

3-31 /6/59 اشغال پاسگاههاي مرزي ربوط- واوي- پيچ انگيزه – سميده و فكه تا بعد ازظهر همين روز

4- 1/7/59 حمله دشمن براي اشغال پادگان عين خوش .

5- اسارت تعدادي از مسافران شخصي در مسير دهلران به دزفول

6- 3/7/59 اولين نبرد  نيروهاي محلي بهمراه تعدادي از نيروهاي سپاه و ژاندارمري و ارتش و فرماندهي ستوان حسين آراسته از ارتش براي بازپس گيري پاسگاه ژاندارمري نهرعنبر در جنوب موسيان .

7- 3/7/59 پس از درگيري چند ساعته پاسگاه ژاندارمري نهرعنبر از دشمن بعثي بازپس گرفته شد . نيروهاي محلي تا غروب آن روز در پاسگاه مستقر شدند اما به دليل نبود امكانات نظامي و تداركاتي هنگام  شب پاسگاه را تخليه و در ارتفاعات جنوبي شهر موسيان مشرف به پاسگاه استقرار گرفتند.

8- 4/7/59 دشمن براي اشغال شهر موسيان به نيروهاي  محلي حمله ور شد كه بعد از چندين ساعت درگيري نتوانست وارد شهر موسيان شود. و كه به ناچار  در پاسگاه نهرعنبر مستقر شد .

9- 5/7/59 اين بار ارتش بعثي امكانات مكانيزه زيادي از قبيل تانك و ادوات زرهي بكار برد تا نيروهاي محلي را در جنوب موسيان شكست دهد . در اين نبرد چند ساعته دشمن توانست شهر

 

موسيان را به اشغال در آورد و در دست پاچگي اقدام به فيلمبرداري و تبليغات رواني نمود و مطمئن بود بارديگر شهر را از دست خواهد داد كه به همين منوال نيروهاي بومي آنها را به عقب راندند. بعثي ها مجددا" در پاسگاه مرزي مستقر گرديدند

10 - 6/7/59 جلسه اي در محل ساختمان پابرجاي بخشداري موسيان با حضور نيروهاي محلي ، ارتش ،سپاه ، ژاندارمري براي حمله به نيروهاي عراقي كه پاسگاههاي مرزي را در اشغال داشتند تشكيل گرديد. و به نظر حاضرين در جلسه تنها راه حل عقب نشيني دشمن و كوتاه كردن دست او از حمله به شهر موسيان و دهلران گرفتن پاسگاههاي مرزي از دست آنهاست . لذا نيروهاي خودي در اين تاريخ (6/7/59 ) حمله گسترده اي را به سوي پاسگاههاي نهرعنبر – واوي- چمسري آغاز كردند كه در اين نبرد تن به تانك اين سه پاسگاه بارديگر از دشمن پس گرفته شد و پرچم جمهوري اسلامي برفراز پاسگاهها نصب گرديد.

11- 7/7/59 ارتش بعثي با ناكامي و مأيوس شدن از محور موسيان اين بار فشار نظامي و حملات زميني خود را از محور عين خوش شدت بخشيد كه بلافاصله تعدادي از نيروهاي محلي بهمراه واحدي از 84 خرم آباد و چند نفر از پاسداران بومي سپاه در نخلستان شماره 8 در مسيرر جاده دهلران – انديمشك نفوذ دشمن را سد نمودند . ارتش عراق با تانك و نفر بر افراد را به محاصره درآورد ولي نيروهاي محلي خود را از محاصره نجات مي دهند و تنها 6 نفر از پرسنل سپاه كه همگي آر پي جي زن و تير بارچي بودن در محاصره قرار مي گيرند نبرد بين اين 7 نفر و ارتش عراق تن به تن مي شود بطوريكه درگيري از پشت نخلها در فاصله كمي صورت مي گيرد در اين درگيري 2 نفر از برادران رسمي سپاه بنام شهيد دانيال لياقتمند و شهيد ناصر عزلت به شهادت مي رسند و يك نفر ديگر بنام مهر علي پارسه مجروح و رحمان اشكي ور به اسارت در مي آيد. و 2 نفر ديگر از محاصره نجات پيدا مي كنند.

12- 13/7/59 ناتواني ارتش رژيم بعث پس از 13 روز در گيري در محور موسيان و عين خوش همچنان ادامه داشت و خيال واهي صدام مبني بر اشغال كشور پهناور جمهوري اسلامي در هفته اول جنگ به ثمر نرسيد زيرا براي رژيم صدام نتنها گرفتن خاك ميهن اسلامي بلكه اشغال شهرهاي كوچكي چون دهلران و موسيان و نيز مقابله با افرادي غير نظامي و آموزش نديده غير قابل تصور بود از اين رو دشمن بعثي با تمام ادوات و از محورهاي مختلف عين خوش – نهرعنبر – بيات به موسيان حمله كرد و در اين روز و پس از 13 روز مقاومت مردمي شهر موسيان را به اشغال در آورد.

 13- 13/7/59 با اشغال شهر موسيان نبرد بين مدافعين اسلام  و رژيم بعثي تن به تن شد و در ميان خرابه هاي شهر موسيان به تعقيب گريز نيروهاي رزمنده پرداخت پس از ساعتها درگيري ارتش رژيم بعث به 2 تن از سران عشايركرد و لر كه فرماندهي چندين روزه جنگ را عهده دار بودند دست يافت اين دو مرد دلاور بنام شهيد الياس ملكي و خانمحمد محمدي كه از افراد عادي و غير نظامي بودند و داراي شغل مغازه داري در شهر دهلران و در عين حال از افراد مذهبي منطقه بودند هيچ گونه تجربه نظامي گري نداشتند و دشمن آنها را در ورودي شهر موسيان به اسارت د ر مي آورد و دستانشان با طناب مي بندد و از آنها خواسته مي شود كه به انقلاب اسلامي و مسئولين نظام توهين كنند. اما آنها در كمال شجاعت با تسلط كه بر زبان عربي دارند عليه صدام شعار مي دهند كه درنتيجه نيروهاي عراقي دستور مي دهند كه با اسلحه كاليبر 50 اين دو عزيز را به رگبار ببندند. و آنان را به شهادت مي رسانند. در حالي كه دستان مبارك اين عزيزان بسته بوده تانك و نفر بر را بر روي پيكر آنها عبور مي دهند جنازه اين دو شهيد گرانقدر بوسيله همرزمانشان از معركه بيرون مي آورند و بدست خانواده هايشان مي رسد.

 14- 17/7/59 با اشغال شهر موسيان و نفوذ بر روي جاده مواصلاتي دهلران به انديمشك و اشغال پادگان عين خوش عملا" مردم بي پناه و جنگزده دهلران آواره كوهها و بيابانها شدند. اما در حالي كه زنان و كودكان در كوههاي شمالي شهر دهلران و موسيان پناه گرفته بودند. مردان غيور و عشاير منطقه دوش به دوش تعداد كمي از باقيمانده نيروهاي نظامي در مقابل دشمن همچنان مقاومت مي كردند. اما ديگر مهماتي براي نيروهاي رزمنده باقي نمانده بود و تمام راه هاي تداركاتي بسته شده بود ولي با اين وجود مقاومت همچنان ادامه داشت .

15- 18/7/59 ارتش رژيم بعثي بالاخره پس از 18 روز درگيري تن به تن با نيروهاي محلي و در يك نبردي نابرابر توانست شهر دهلران را هم براي اولين بار به اشغال درآورد. تعدادي از افراد محلي را اسير و تعدادي افراد بيگناه را به شهادت برساند. و وسايل شخصي مردم را به غارت برده و باقيمانده مردم عادي به كوهها و بيابانها آوراره شدند. رژيم صدام كه پس از 18 روز نتوانسته بود بر اين محور تسلط نمايد بدليل اين موفقيت تبليغاتي گسترده اي را از طريق تلويزيون خود پخش مي نمود. اما با وجود اين خيال خام صدام ملعون  براي تصاحب خاك ميهن اسلامي در طول يك هفته به گور برده شد.