زیارت مقتل شهدای عملیات والفجر6

بازدید خانواده های شهدای عملیات والفجر ۶ از منطقه عملیاتی چیلات در جنوب دهلران

 

خانواده های دو شهید پدر و پسر به نامهای (پدر )سید ابراهیم اسماعیل زاده و (پسر) سید حسین اسمائیل زاده  روز جمعه از مقتل شهدای خود دیدن کردند  این زایرین که تعدادشان به حدود ۴۰ نفر می رسید همگی اعضای خانواده این دوشهید گرانقدر بودند که خاک مقتل شهدای خویش را توتیای چشمان خویش کردند

شهیدان اسمائیل زاده در اردیبهشت ۶۲ در عملیات ایضایی والفجر ۶ از جمله رزمندگان دلاوری بودند که  مقدمات عملیات غرور آفرین خیبر در جنوب را محیا نمودند این رزمندگان اسلام که تعداد شان نیز زیاد نبود با انجام این عملیات دشمن را مشغول کرده و سردار خیبر با انجام عملیات موفقیت آمیز خیبر از جنوب دشمن بعث را غافلگیر کرده و  در هم می کوبد .

شهیدان اسمائیل زاده در این عملیات با گلوله مستقیم دشمن زبون (تیر خلاص) در آغوش هم به شهادت می رسند تا سردار خیبر در جنوب با عملیات غرور آفرین خیبر دشمن بعث را در هم بکوبد

از مهمترین خصوصیت این پدر و پسر می توان به اوج ایمان و روحیه اعتقادی و رزمی آنها اشاره کرد پسر معلم بوده و زمانی که می بیند کشور مورد تجاوز دشمن قرار گرفته مدرسه را رها می کند تا در جایی دیگر درسی جاودانه در کتاب تاریخ بنگارد پدر نیز که بهمراه دو تا از فرزندان خود در مقابل دسمن سینه سپر کرده ا در رکاب شهید حسین کمک آر پی جی او می شود و در مقدمترین نقطه از خط که با رویارویی مستقیم با دشمن مواجه می شوند به مبارزه می پردازد. دیگر فرزند شیهد ابراهیم اسمائیل زاده که توفیق حضور در این عملیات را داشته و چند متری با آنها فاصله داشته است می گوید :

از آنجایی که دشمن فکر می کرد رزمندگان اسلام  با توان و نیروی انسانی و ادواتی بسیار بالایی از این ناحیه حمله کرده اند  تمام توان  تجهیزات خود را بکار گرفت و با منطقه چیلات  حمله نمود . با توجه به اینکه عملیات والفجر6 یک عملیات ایضایی یود و صرفا جهت فریب و مشغول نمودن دشمن انجام می گرفت و قرار بود در صورت موفقیت ، عملیات بزرگی از جنوب با نام خیبر تدارک دیده شود ، رزمندگان اسلام در این منطقه بدون هیچگونه پشتیبانی نظامی و تدارکاتی با علم بر این که شهید خواهند شد به  دل دشمن زده بودند . در اینبین شهید حسین که آرپی جی زن بود با کمک پدرش به شکار تانکهای دشمنمی رفت از آجاییکه این منطقه از دشت و تپه ماهوری تشکیل شده و در برخی مناطق باید برای شکار تانکها چندین تپه ماهوری را طی نمود بنابراین  از سنگر و جانپناه خبری نبود . سید حسین برای انهدام تانک و نفرببرهای دشمن باید به نقطه مورد نظر می رسید و برای هر بار رفتن به آنجا تنها می توانست 4 عدد گلوله با خود ببرد و در این فاطله پدر چند گلوله دیگر برایش آماده می کرد در یکی از این رفت و برگشتها هدف گلوله مستقیم تانک دشمن قرار می گیرد و پدر که می بیند فرزندش به شهادت رسیده است با کمک یکی دیگر از رزمندگان وی را چند متر عقب می آورند و در داخل پتویی می گذارند پدر او را روز زانوی خود می خواباند و در این لحظه تانکهای دشمن به بالای تپه مس آند  و دشمن با گلوله مستقیم تیر خلاص  هر سه نفر آنها را در جا به شهادتمی رساند بدین ترتیب  پدر و پسر بهمراه یکی دیگر از همرزمان خود در نهایت ایثار و دفاع از میهن اسلامی در نزدیکترین نقطه به کربلای حسین به شهادت می رسند .  زوایای شهادت وحتی کشف پیکر این پدر و پسر بسیار به شهادت حضرت امامم حسین (ع) و حضرت علی اکبر (ع) شباهت دارد  . بدینگونه که در روز عاشورا ساربان انگشت با انگشتر امام را میبرد  . در هنگام تدفین پیکر مطهر امام حسین (ع) یک روز و نیم بعد از به خاکسپاری حضرت علی اکبر (ع)پیدا می شود   و همنچنین انگشت شهید  ابراهیم (پدر ) یک روز قبل از شهادت بدلیل اصابت ترکش قطع می شود و درست یک روز و نیم بعد از کشف پیکیر مطهر پسر پیکر پدر کشف می شود آنهم در منطقه چیلات که تا چشم کار می کند تپه است و بیایان . حاج جعفر نظری کسی که پیکر شهیدان را کشف نمودهن می گوید قرار نبود ما برای تفحص به این منطقه بیاییم و این کار مدیون خود شهدا و به دعوت آنها انجام شده است وی می گوید یقین دارم شهدا زنده اند و ناظر بر اعمال ما هستند  نظری می گوید درهرزمان اگر مشکلی پیش بیایید و از ته دل با قلبی صاف  از شهدا مدد بخواهیم حتما به ما کمک خواهد کرد چون شهدا بندگان خاص خدا و از صالحان هستند .

خانواده شهیدان اسمائیل زاده در پایان با زیارت منطقه شرهانی خاک این منطقه را توتیای دیدگان خود کرده و رشادتهای شهیدان خود را برای بازگویی در کلاس درس و مدرسه به زادگاهشان بردند.

به امید اینکه رهرو و مدافع خون شهیدان باشیم

التماس دعا

آغاز هفته دفاع مقدس درشهرستان مرزی دهلران با ادای احترام به شهدای گمنام

آغاز هفته دفاع مقدس درشهرستان مرزی دهلران با ادای احترام به شهدای گمنام

به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس رژه خودرویی باشرکت نیروهای نظامی و انتظامی و بسیجی در شهرستان دهلران برگزار شد

 Image and video hosting by TinyPic

اين مراسم از ميدان شهداء تا گلزار شهداي گمنام با رژه خودرويي شامل ادوات جنگي، لجستيكي و وسايل نقليه ادارات و همچنين موتورسواران با حضور فرماندار، مسئولان و فرماندهان نظامي و انتظامي و نيروهاي بسيجي با شکوه خاصي برگزارشد و خاطره شهداي هشت سال دفاع مقدس گرامي داشته شد 

جعفر نظری  معاون سياسي و اجتماعی فرمانداری دهلران با مثبت ارزیابی نمودن توان اعتقادی و رزمی بسیجیان و نیروهای نظامی و انتظامی این شهرستان خواستار ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و واقعيتهاي دفاع مقدس براي جوانان و دانش آموزان شد و گفت: هفته دفاع مقدس فرصت مناسبي است تا جوانان و دانش آموزان را با فرهنگ ايثار و شهادت و واقعيتهاي جنگ تحميلي آشنا كنيم.

قدر شناس

وقتی اولین فرزندش، مهدی، به دنیا آمد، حاجی جبهه بود. یك ماه بعد، به خانه آمد. در این مدت، ما به همه كارها می‌رسیدیم. روزی كه آمد بچه‌اش را ببیند، من توی حیاط بودم. داشتم قلیان چاق می‌كردم. آمد كنار من ایستاد و گفت: «ننه خیلی شرمنده‌ام، تو را به خدا مرا ببخشید.» پرسیدم: «برای چی؟» گفت: «نمی‌دانم چه‌طور زحمات شما را جبران كنم.» گفتم: «مگر ما چكار كرده‌ایم؟» گفت: «الآن بیست و هشت روز است كه زن و بچه‌ام را رها كرده‌ام و همیشه گرفتاریهایم را گذاشته‌ام برای شما.» گفتم: «مگر چه اشكالی دارد ننه جان، خب آنها هم بچه‌های من هستند.» سرش را انداخت پایین و گفت: «ننه، یك چیز را می‌دانی؟» گفتم: «چه چیز را؟» گفت: «من آن‌جا توی جبهه و جنگم و شما این‌جا از زن و بچه‌ام نگهداری می‌كنید؛ قطعاً شما هم پیش خدا خیلی اجر دارید.» گفتم: «من كه كاری نكرده‌ام؛ این حداقل كاری است كه از دستم برمی‌آید.» این قدرشناسی او برایم ارزش داشت. با این‌كه مادرش بودم و همه این كارها را با رضایت قلبی انجام می‌دادم، ولی با این حال او در برخورد با من احساس شرمندگی می‌كرد.

 منبع :گردان وبلاگی کمیل

راوی : مادر شهید *





 

نداي "ربنا" از عرش مي آيد...

 نداي "ربنا" از عرش مي آيد...
صداي پاي رمضان، ماه خوبي ها درپيش
جان هاي عالميان همگي گوش است ، ميهمان که نه ميزباني از راه مي رسد ،صداي پاي اوست که به نزديک ترين گام رسيده، رمضان ماه خوبي ها و مهرباني ها،گاه نشستن کنارسفره هاي سحري و افطاري بي منت پروردگار بار ديگر فرا مي رسد تا صلادهنده خيل عظيم مشتاقان باشد.
بازهم صلاي زيبا و آرام بخش دعاي سحر "اللهم اني اسئلک من بهائک بابهاه ...." در دل هرشنونده اي که با رمضان و سحري و افطاري هايش آشنا است، شور دل انگيزي مي افکند.
دوستدران ،مشتاقان و دلتنگان رمضان ، خود را آماده اين ضيافت کرده اند آنها ماه صيام را با دعاي سحر و مناجات هاي سحرگاهيش مي شناسند و همراه با اين زمزمه هاي خالصانه با چشم و دلي باراني به بارگاه الهي متصل مي شوند.
احساس" زلالي و طهارت " و سبک شدن ازتعلقات روزمره زندگي که چون ريسماني وجود انسانها را به بند کشيده ، هديه اين ماه آسماني است، آسمان رمضان پراز اميد است براي همه و هرنگاهي که از زمين کنده و به او متصل شود.
آسمان رمضان وسيع است و بيکران و جاي همه چشم هاي بريده از زمين ،عاصي و تسليم ،هرکه دل بريد از مخلوق و به خالق پيوست. سحرگاه رمضان گاه خيزش اين دلها و رستنگاه قنوت عالميان است.
آسمان رمضان چه درخشان است و ستاره هاي آن چه پرفروغ ،گويي فروغ همه زلال چشمان را به خود مي گيرند که اينگونه مي تابند.
رمضان فرصتي براي رسيدن دوباره است ،آنها که حتي فرصتي براي خود ندارند نيز اين ماه را به ميهماني فرا خوانده مي بينند.
اين يک فراخوان الهي است ، صلاي آن از عرش مي آيد :بريده از اصل ، دل داده و رفته برغير،چشم بسته بر نااهلي، " باز آي"، هرآنچه هستي باز آي ، گر کافر و گبر و بت پرستي باز آي ، اين درگه ما درگه نوميدي نيست ، صد بار اگر توبه شکستي باز آي.
دقايق و ثانيه هاي صيام الله سرشار از معنويت و بيداري است، مالامال از شکوه و عشق بندگي و تسليم شدن در برابرتنها قادر هستي.
حس قرب و نزديکي به خدا لذتبخش ترين و رقيق ترين حسي است که دراين ماه بسان خون در رگها جاري مي شود،در اوج اين حس ،به آرامشي ناشي از درکنار او بودن است مي رسي، چونان کودک يتيمي که پدريامادر خود را باز يافته است.
رمضان ماه ديدن و باز يافتن خالق است، ماهي که مخلوق عشق به معبود را بيش از ماه هاي ديگر با خويشتنداري درک مي کند و از چنين عشقي به لذت مي رسد، لذتي که فقط در نخوردن و نياشاميدن خلاصه نمي شود بلکه به بيداري دل، روح و قلب و با ناديده گرفتن تمام آنچه به لذايذ دنيوي خلاصه مي شود، بدست مي آيد.
جان دل مي شنود ،با زهم نداي ملکوتي "ربنا "،ندايي که اهل صيام را از خود بي خود مي کند، اين زمان ، اوج " شکوه ميهماني" است، لحظه وصال، وصالي شيرين.رمضان ، ماه صيام ،ماه همه خوبي و مهرباني درپيش است.

 

برای سلامتی مولا و مقتدایمان همیشه بخوانیم :

                     ....التماس دعا

مرد آسمانی فتح المبین

ماجرای شهادت شهید عباس دوران  " مرد آسمانهای فتح المبین :

ماجرای شهادت شهید عباس دوران، مرد آسمانها از زبان خلبان کابین عقب تیمسار خلبان منصور کاظمیان

زمانی که عراقی ها برای برگزاری کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد از شوق، بال در آورده بودند، یک جنگنده ایرانی در سحرگاه سی ام تیر ماه 1361 بالهای آهنین خود را بر فراز حریم هوایی بغداد می گشاید و پالایشگاه «الدوره» در ضلع جنوبی بغداد را نشانه می رود. تمام بمبها روی هدف خالی می شود؛ اما هواپیما مورد اصابت موشکهای ضدهوایی قرار می گیرد و از تعادل خارج می شود. خلبان مصمم است از این پرواز باز نگردد تا بتواند حقوق ملت مظلوم ایران را از حلقوم زورگویان بعثی بیرون بکشد لذا به هدفش می رسد. اوکسی نیست جز شهید سرلشکر خلبان «عباس دوران» که پیکر پاکش بعد از سالها دوری از وطن به همراه 569 تن دیگر از لاله های خونین دفاع مقدس، بر دوش ملت بزرگ ایران تشیع شده است.

بقیه در ادامه مطلب . . . . .

ادامه نوشته

نامه سرگشاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به صلیب سرخ

 
نامه سرگشاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به صلیب سرخ
                                                                                                                                               

سردار میرفیصل باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح که چندی پیش خبر از حفر 320 هزار قبر برای متجاوزین به ایران داده بود در نامه ای سرگشاده به آقای پیتر اشتوکر رئيس دفتر نمايندگي كميته بين المللي صليب سرخ در ايران ضمن شرح دادن وظایف این کمیته در زمان جنگ بر کمکهای صلیب سرخ به این کمیته در صورت بروز جنگ احتمالی تاکید کرد.

ادامه نوشته

شهیدی از جنس نور

شهید کیکاووس نوری

 

درسال 1343 در روستاي آردان  از توابع شهرستان آبدانان ديده به جهان گشود  و تحصيلاتش را با مشكلات فراوان تااخذ مدرك سيكل ادامه داد. اما بعد از چندي قلب سرشار از ايمان و غيرت و جوانمردي اش او را به سوي جبهه ها راهي نمود و به نداي رهبرش لبيك گفت . شهيد نوري فرزند ارشد خانواده اي مستضعف و متدين بود كه همواره كمك كار پدر و مادر مهربان خود بود . شهيد در خرداد ماه سال 61 به جبهه اعزام و دوره آموزش مقدماتي را در شهر دهران ژذراند و سپس در شهر دهلران به عنوان بسيج مشغول حراست از كيان مقدس اسلامي  ايران شد .وي سپس براي مقابله با ر‍يم بعث عراق به منظقه مهران اعزام و در گردان 505 محرم بعنوان مسئول تداركات گردان و بعدها بعنوان مسئول تعاون گردان ، فرمانده دسته اي ازگردان به خدمت مشغول شد شهيد نوري كارنامه درخشاني در بيشتر عملياتهاي حوزه مهران و دهلران از جمله والفجر 3، والفر5 ، كربلاي 1 ، كربلاي 10 و نصر 4 و جندين تك و پاتك ديگر شركت داشت ودر اين راه چندين بار مجروح گرديد اما علاقه و وفاداري شهيد به اسلام و انقلاب و صيانت از مرز و بوم خود وي را دگر بار به مناطق عملياتي مي كشاند كه سرانجام پس از رشادتهاي فراوان بعنوان پاسدار رسمي و مسئول پرسنلي گردان 505 محرم در عمليات نصر 4 در منطقه ماووت كردستان در مورخه 31/3/66 بعنوان تير بار چي به درجه رفيع شهادت نايل آمد .

 

سجاياي اخلاقي شهيد از زبان برادر  ايشان : نوروز نوري

 

برادر ؛ نگذار سلاحم بر زمين بماند  

 

قبل از عمليات والفجر 10 در منطقه شاخ شميران هنگامي كه براي عمليات تجهيز مي شديم به طور خيلي اتفاقي چشمم به حمايل بندي كه تحويل يكي از رزمندگان بود افتاد كه بر وري ان نوشته شده بود : {كيكاووس نوري – اعزامي از آبدانان }و با تلاش فراوان آن حمايل بند را بدست آوردم و آن لحظه به ياد وصيتنامه شهيد افتادم كه نوشته بود

 برادرم سلاحم را بردار و نگذارسلاحم برزمين بماند  

 

 

جنگ به اين زودي تمام نمي شود (  نمونه اي از وعده هاي راستين شهدا )

 

شهيد فردي دلسوز ومهربان بودند و هميشه تبسم بر لب داشتند و هروقت از جبهه بر مي گشت به ديدار همه دوستان و بستگان مي رفت و صله رحم را بجا مي آورد و هموراه جوانان را براي رفتن به جبهه تشويق مي كرد

يادم هست وقتي كه مي خواستم به جبهه بروم شهيد به مرخصي امده بودند و من از ترسيدن اينكه نكنه مانع جبهه رفتنم بشود . چون سنم كم بود ولي وقتي كه با ايشان صحبت كردم با گشاده رويي تشويقم كرد و خود نيز همراه بامن به بسيج امد و كلي از خوبي جبهه برايم صحبت كرد در حاليكه بدرقه ام مي كرد گفت هنگام ورود به جبهه پيش خودم مي برمت . اما وقتي كه بعلت كمي سن و سال مرا برگرداندند با لبخند به من گفت ناراحت نباش و شما هم بزرگ مي شويد و به جبهه مي رويد . و جنگ به اين زودي تمام نمي شود . مصداق عيني اين جمله زماني برايم محقق شد كه يكسال پس از آن روز اول اعزام به جبهه برادر بزرگم شهيد شد و من به جبهه اعزام شدم و از همان بدو ورود به جبهه  تا هم اكنون خاطراتش برايم به يادگار مانده است .

 

احساس مسئوليت فرا تر از احساس مادري

 

عليرغم اينكه  رابطه  عاطفي شهيد با مادرم بسيار تنگاتنگ و مثال زدني بود  ولي هيچگاه عشق و احساس مادري و محبت به فرزند دلبندش مانع اعزام او به جبهه نمي شد و هيچگاه نديدم مادرم در اعزام فرزندش به جبهه تعلل كند يا احساسات براو غلبه كند همانطوركه كه هم اكنون نيز غبار روبي قاب عكسش خوشحالي خود را از رسيدن به لقا أ اله و جاودانه شدن فرزندش در چشمانش موج مي زند در عمليات كربلاي 1 كه آزادساري مهران حدود 2 ماه از شهيد بي خبر بوديم و مادرم خيلي نگران ايشان  شده بود و من نامه اي براي ايشان نوشتم كه شهيد درپشت همان نامه نوشته بود : نگران من نباشيد شهادت نصيب هركسي نمي شود . و رسيدن به اين مقام براي هنوز زود است .

 

 

 

 

 

احساس مسئوليت

 

از ديگر خاطراتي كه از ايشان دارم زمان تصرف مهران به دست دشمن بود كه ايشان تازه به مرخصي امده بودند و وقتي كه مطلع شدند كه مهران به دست دشمن تصرف شده حالت ناراحتي و اندوه به ايشان دست داد و ان شب كلي بيقراري كرد و فر داي ان روز به جبهه برگشت و گفت از همرزمانم ب ياطلاعم نكند برايشان اتفاقي افتاده باشد عليرغم اينكه 20 روز از مرخصي اش مانده بود فورا به جبهه برگشت

 

آخرين وداع               

آخرين باري كه به مرخصي امدند حدود 45 روز قبل از شهادتش  بود و هنگام برگشت من كوله پشتي ايشان را تا سپاه آبدانان حمل كردم و همراه ايشان رفتم تا اينكه سوار ماشين شدند و از من خداحافظي كردند نگاه خيره در عمق چشمان و لبخند جاودانه اش در ان آخرين وداع هنوز كه هنوز است برايم تازگي دارد .

 

جمع اوری اسنادشهدا

 اطلاعیه شماره ۲ موسسه فرهنگی شرهانی:

باسلام خدمت کاربران گرامی و همشهریان  عزیز . خانواده های معظم شهدا . جانبازان و ایثارگران ارجمند :

مدیریت این وبلاگ باهمکاری موسسه فرهنگی شرهانی .مسئول یادمان شرهانی و معاونت سیاسی اجتماعی فرمانداری دهلران بمنظور معرفی شهدا ی شهرستان و بیان نقش ارزنده این شهرستان در دوران دفاع مقدس .در حال ثبت و جمع اوری اسناد . خاطرات و دست نوشته های شهدای گرانقدر و خاطرات دوران آوارگی و جنگزدی می باشد لذا از تمامی شهروندان در خواست می شود   در صورتیکه نامه . دست نوشته.عکس دوران شهادت . خاطره یا ناگفته هایی از دوران اوارگی و دفاع مقدس دارند با شماره های زیر تماس گرفته یا در ژست نظرات همین وبلاگ ما را مطلع نمایند.

گفتنی است تمامی مدارک و خاطرات بهمراه فیلم مستندی از شهدا به صورت جداگانه در قالب یک حلقه سی دی نرم افزاری در اختیار کاروانهای راهیان نور از سراسر کشور. خانواده های شهدا . جانبازان و ایثارگران و همچنین عموم مردم قرار خواهدگرفت

تلفن تماس : ۰۹۳۶۶۹۴۷۳۰۶       ۷۲۲۸۹۴۹   

شرایط بحرانی

شرایط بحرانی

  آن عده ازرزمندگانی که هنگام طغیان  رودخانه دل به دریا زده بودندوجهت رسیدن 

 به هدف وتقویت یاران خودوارد رودخانه شده بودند ازکنترل فرمونده یگان موج خارج گردیده بودندووضعیتشان 

 نامشخص بود.معلوم نبود به سلامت ازرودخانه گذشته یا طعمه سیل شده اند؟ افرادی که توانسته بودند از

 رودخانه عبورکننداینک خیس وگل الودواکثراً بدون اسلحه وتجهیزات بودند،زاطرفی هوای مرطوب وزمین آب گرفته

 ساحل باعث سرماخوردگی وناراحتی آنان می شد.ادامه  حرکت در دومحور ربوط وچم هندی متوقف گردیدوکمک

 رسانی به نیروی کوچکی که درغرب رودخانه،درگیر نبردی  نابرابر بود غیرممکن شده بود.دشمن هم سرتاسر

 ساحل غربی رودخانه مخصوصاًمحل گدارها وپل هارا مین گذاری کرده وازداخل  سنگرهای مستحکم نیروهای

 عبورکننده ازرودخانه رازیر آتش قرار می دادندگرچه ستوان زرکش گزارش داده بودکه تاشهادت خودوافراد

 همراهش به مقاومت ادامه می دهد وگفته بود اگرمهمات وآذوقه به او برسدقادراست موضع  متصرفی  راحفظ

 کنداما افزایش تعداد شهدا ومجروحین  نگران کننده بودوکارتخلیه  مجروحین وشهدا بعلت آبگرفتگی ساحل رود

 خانه ،انبوه درختان ،بوته ودردسرس نبودن خودرو ،کاری  دشوارودرآن ساعات غیر ممکن بودباوضع پیش آمده دراین

 دومحور نه فقط اجرای مأموریت به بن بست کشیده شد. بلکه افزایش تلفات وضایعات وقطع ار تباطات باعث درهم

 ریختن نظم وسازمان یگانها ونگرانی شدید فرماندهان شدوشرایط پیش بینی نشده وبحرانی  به وجود آمد.

دل نوشته

تجاوز جنایتکارانه رژیم بعثی عراق که با حمایت همه جانبه قدرتهای جهانی همراه بود سبب گردید تا ملت ایران بهای سنگین را بابت دفاع از تمامیت ارضی ،حفظ ارزشهای دینی ،فرهنگی ، ملی ،تاریخی و اقتصادی کشور بپردازد.ازجمله :

تعداد زیادی از مردان و زنان این مرزو بوم از پیر و جوان ،رزمنده یا افراد عادی و از اقشار مختلف در میادین نبرد یا صحنه های کار و فعالیتهای روزمره، شهید ، جانباز یا اسیر گردیدند .

تعداد زیادی ادوات جنگی شمال هواپیما ،بالگرد ، تاانک ،خوردرو ، سلاح ،مهمات و منلبع اقتصادی مانند کارخانجات و صنایع ، مزارع و باغات ،ابنیه و اثار تاریخی منهدم شده یاآسیب دیدند

بیش از 8 سال امر نوسازی متوقف شد و بازسازی آثار تخریبی سالیان سال بطول خواهد انجامید

آثار روحی و روانی ان برخانواده های اسیب دیده و افرا جانباز تا مدتها باقی می ماند و هزینه بردار است

در این جنگ تحمیلی و ناخواسته ملت بزرگ ایران از زن و مرد ، پیر و جوان نظامی و غیر نظامی برای دفع تجاوز به مقابله با دشمن برخواستند و 8 سال تمامدر عملیات متعدد و صحنه های مختلف نبردی نا برابر را  تحمل و در نهایت دشمن را مجبور به ذرش حق و شرایط ایران برای خاتمه جنگ نمودند . لحظه به لحظه این مدت و قدم به قدم این سرزمین گویای رشادتها و ایثارگریهای هزاران دلاور مردی است که هریک داستانی رد خور و شایسته از حماسه آفرینی های خود دارد . گرچه نویسندگان و محققان محترم به شرح این حادثه عظیم کشورمان پرداخته اند اما دامنه عمل این رویداد ه قدری وسیع که تبیین آن همکاری تعداد بیشتری از علاقه مندان را می طلبد

سالگرد شهدای شرهانی

 

شهید حسن سیرو و شهید هدایت صیدی نیا دو تن از جونان غیور دهلرانی که در حین پاکسازی مناطق آلوده به مین شهرستان دهلران در منطقه شرهانی (سرزمین عملیاتهای غرور آفرین محرم و فتح المبین) به خیل عظیم شهداپیوستند .

شهید سیرو متولد نیمه آخر سال ۱۳۶۲ در شهرستان دهلران می باشد که تحصیلات خود را تا دیپلم کامپیوتر ادامه داد . وی با تلاش و جدیت درهرصه تحصیل موفق شد سه دیپلم : کامپیوتر ُ نجاری و معماری کسب نماید ولی عشق و علاقه اش به شهدا و خدمت صادقانه در مناطق عملیاتی بالاخره وی را در تابستان ۸۶ به منطقه شرهانی کشاند و به پاکسازی مناطق الوده به مین و بقایای بجا مانده از دوران دفاع مقدس پرداخت که درنهایت درتاریخ ۲۷ تیرماه ۸۶ مهمان سفره شهدا گردید  وجاودان شد

شهید صیدی نیا نیز که ۲۲ سال داشت و تحصیلات خود راتا اخذ دیپلم کامپیوتر به پایان برده بود همزمان و درکنار دوست و همراه خود شهید حسن سیرو درمنطقه شرهانی آسمانی شد. یادشان بخیر و راهشان پر رهرو باد /

انها رفتند . مینکوب شدند تا مابمانیم . واسلام بماند . خواسته همه شهدا این بود : اسلام متعلق به همه است و ایثار بزرگ و کوچک نمی شناسد.

خیابانهای دهلران هیچگاه تشیع باشکوه پیکر مطهر این عزیزان را از یاد نخواهند برد. و مردم این شهرستان نیز با برپایی مراسمی در خور شان در حق این عزیزان سنگ تمام گذاشتند.

وعده ما پنج شنبه ۲۷ تیر ماه ۸۷ (سالگرد شهیدان) . ساعت ۹ صبح مسجد جامع دهلران - ۳۰/۱۶ عصر مزار این شهیدان عزیز در جوار امامزاده سید اکبر در ۱۵ کیلومتری شهر دهلران

 

 

خاطرات

خاطرات سرهنگ پرویزشرفیان از عملیاتهای محرم و والفجر1 در شهرستان دهلران

اینجانب سرهنگ پرویز شرفیان که درعملیات محرم(آبان 61)وعملیات والفجر 1(فروردین ماه(62) بادرجه سروانی فرمانده گردان 111تیپ 84خرم آبادبودم بخشی ازخاطرات خودرابه اختصار بیان می کنم

1..عملیات محرم

درآن زمان فرمانده تیپ مستقل  84راسرهنگ پیاده اسکندربیرانوندبرعهده داشت وقراربودتیپ عملیات را  درسه محور هدایت نمایدلکن بعلت بارندگی شدید وجاری شدن سیل وطغیان رودخانه دویرج پیشروی از دومحور میسر نگردید وتنها از محوری زبه اجرادآمد که گردان تحت فر ماندهی اینجانب  درآن عمل می کرد:

باینک چگونگی عملیات:

 گردان  پیاده که باگردانی از تیپ امام حسین(ع)ادغامی عمل می کردحدود ساعت 7شب ازمواضع اولیه حرکت کرده وودرحدود ساعت 9شب باعبورزا خط پدافندی خودی پیشروی بسوی هدف هارا آغاز نمودهنگام پیشروی یک نفر مترجم زبان عربی ویک نفرراهنماکه هردوازبومیان محلی بودند گردان را به سمت هدف راهنمایی می  نمودند.مأموریت گردان  ادغامی تصرف پل چم سری ،پاکسازی جاده چم سری به سوی سه راهی العماره وادامه تک تاارتفاعات حمرین بود .حدود ساعت 11شب به پل چم سری رسیدیم  که درآن موقع قبل از رسیدن یگان به پل ، دشمن آنرا منفجر کرده بود و به علت بارندگی شدید و ورود جریان سیلاب  عبور از رودخانه مشکل گردیده بود . جهت تسحیل عبور رزمندگان  توسط یگان مهندسی ارتش یک پل آماده در کنار پل تخریب شده چم سری نصب و آماده بهره برداری گردید ؛ لیکن سیلاب جاری شده مقداری از روی پل را پوشانید و زیر آب فرو برد دراین موقع نور گلوله های منور دشمن ، منطقه را روشن کرده بود و افراد ما و بسیجیان با کمک طناب توانستند از روی پل عبور کنند و به طرف هدف پیشروی نمایند . راهنمای محلی و یک نفر سرباز به عنوان تأمین در جلوی یگان حرکت می نمود ند که در حین حرکت با مین دشمن برخورد نمودند سرباز تأمین پای راست خود را در این حادثه از دست داد ؛ سریعاٌ خود را به باتای سر وی رسانیدم ؛ آن سرباز شجاع به من  گفت : شما به راه خودتان ادامه دهید دست علی به همراهتان ، من آخرین لحظات عمرم می باشد . از این حادثه تلخ بسیار ناراحت شدم .                                                                     

   دراین فاصله افراد ما یک نفر از سربازان دشمن را دستگیر نمودند ، فرد اسیر از ما امان خواست و تقاضا نمود که او را نکشیم ؛ این فرد اسیر اظهار داشت که معبر میدان مین را می شناسد و در صورتی که او را امان دهیم ما به سلامت از میدان مین عبور داده و به طرف مواضع نیروهای دشمن هدایت خواهد کرد . با راهنمایی آن فرد ، ما به ستاد عملیاتی دشمن رسیدیم همه را کشته یا اسیر نمودیم و بعد با برقراری تأمین دو طرف جاده به پیشروی خود ادامه دادیم.  

 لازم  به یاد آوری ا ست در این عملیات ستوان احمد صفایی که فرماندهی گروهان یکم گردان 111را عهده دار بود ،درهمه جا همراه من بود و ضمن اداره یگان خود، دستورات مرا نیز به مورد اجرا می گذاشت . به پیشروی ادامه دادیم  تعداد زیادی تانک و نفر بر و خودرو آیفا و بنز سالم از دشمن به غنیمت گرفتیم . در این عملیات برادران سپاهی به فرمانده گردان وگروهان های ادغامی ما را بر عهده داشتند. کمال همکاری و  صمیمیت را به خرج دادند و  در تخلیه اسرا کمک شایانی به گردان کردند.

صبح روز اول عملیات ، جنا ب سرهنگ بیرانوند فرمانده شجاع تیپ همراه معاونش جناب سرهنگ اسدالله حیدری به خط اول آمدند وپیروزی را به اینجانب تبریک گفته و فرمودند فقط از محور شما پیشروی انجام گرفته شده است . گردانهای دیگر امشب وارد عملیات می شوند و عملیات را گسترش میدهند و اینچنین هم شدو شب بعد مرحله دوم عملیات انجام گردید .چون گردان 111 در پیشروی خود " ارتفاعات حمرین " را پشت سر گذاشته و به دشت رسیده بود بنابراین صبح زود به کمک لودرها خاکریزبزرگی جهت جانپناه وحفظ مواضع ایجاد کردیم بنا به دستور تیپ گردان 111 غروب روز دوم عملیات خط متصرفی را به یکی از گدانهای دیگر تحویل داد و آماده اجرای مرحله سوم عملیات  یعنی آزادد سازی ارتفاعات منطقه چم هندی گردید . شب سوم عملیات که گردان 111 به طور مستقل و بدون کمک یگانهای سپاه عمل می کرد طی یک در گیری شدید با نیروهای عراقی که در سمت چپ ما قرار داشتند موفق شد منطقه را از لوث وجود دشمن پاکسازی نماید . ما به پیشروی خود ادامه د ادیم و تا نزدیکی پاسگاه " بجلیه  " و ارتفاع 178 رسیدیم و گردان را در ارتفاعات " چم هندی " بخط پدافندی آرایش داده و تحکیم هدف نمودیم . ساعت 8 صبح انروز جناب سرهنگ حیدری معاون تیپ از خط پدافند گردان بازدید نموده و اینجانب را مورد تفقد قرار دادند بعد از برگشت آنان ما همچنان مشغول تجکیم مواضع بودیم که مورد اصابت ترکش گلوله خمپاره انداز قرار گرفتم و به اورژانس تخلیه شده و ازآنجا به بیمارستان نکویی قم  اعزام گردیدم

عملیات والفجر 1

منطقه عملیات گردان در محدوده " پیچ انگیزه " تا ارتفاع 112 تعین شده بود این عملیات نیز بصورت ادغامی با سپاه پاسداران انجام شدو گردانی از یگانهای لشکر محمد رپسول الله (ص) برای  اجرای عملیات در فروردین ماه 1362 با گردان 111 ادغام گردید تا دریک محور واردعمل شوند.چند شب قبل از آغاز عملیات جلسه ای در حضور جناب سرهنگ شریف النسب فرماندهی تیپ مستقل 84 ف برادر چراغی فرمانده لشگر عملیات 27 و با شرکت فرماندهان گردان تشکیل گردید؛ موضوع جلسه انتخاب فرماندهان گردان ادغامی از بین فرماندهان سپاهی و ارتشی بود پس از بحث وبررسی به این نتیجه رسیدند که فرمانده گردان ادغامی باید کسی باشد که همراه یگانهای تک رو ودر خط مقدم حضور مستقیم داشته باشد نه اینکه در پاسگاه فرماندهی باقی بماند و دورتر از خط نبرد یکم درگیری یان را هد ایت  کند. من این شرط را پذیرفتم و بعنوان فرمانده گردان ادغامی ارتش و سپاه انتخاب شدم و دو نفر از برادران پاسدار به اسامی فراهانی و بختیاری در نقش معاونین م تعیین گردیدند تا در خط مقدم مرا یاری نمایند . سروان حسین نعیم معاون سازمانی گردان 111 نیز مسئولیت هدایت سلاحهای سنگین و عناصر تدارکاتی گردان را عهده دار گردید زیرا در شب عملیت حمل سلاحهای  سنگین و پشتیبانی به جلومقدور نبود . زمان اجرای عملیات آغاز گردید و سر شب از مسیر جاده ای که دشمن آنرا احداث کرده و مقداری آسفالت نیز روی آن ریخته بود حرکت کردیم این جاده را دشمن"  خط التعزیر"  نامیده بود . که در عملیات فتح المبین از بخشی از آن عقب نشینی کرده بود پس از طی جاده مذکور به خطوط پدافندی دشمن نزدیک شدیم ابتدا نیروهای تأمینی دشمن را غافلگیر نموده و تعدادی را به اسارت گرفتیم پس از آن به مبدان مین رسیدیم . مسئولین تخریب سپاه باکمک گروه مهندسی گردان معبری در میان میدان مین ایجاد کرده و بانوارهای راهنما انرا مشخص نمودند وگردان از آن معبر پیشروی نمود طول معبر در میدان اول حدود 250متر بود از آن عبور کردیم و پس از 200 متر طی مسافت به میدان مین دوم رسیدیم که معبر ایجتد شده دران هم حدود 250متر طول داشت . بعد از آن بهع سیم خالدردار رسدیم که سخت ترین کار تخریب چی ها بود و برای باز کردن و عبور از آن زمان زیادی  وقت ما گرفته شد زیرا دربعضی از جاها عمق موانع سیو خاردار 7100 تا 900 متر متغیر بود پس از عبور از این موانع به کانالی رسیدیمن که حدود 2 متر عمق و حدود 4 متر عرپض داشت و داخل آن نیز مین گذاری شده بود کانال پاکساری شد و با استفاده از نردبان یگانها از آن عبور نمودند چون تک کشف شده بود درتمام این مدت زیر آتش شدید توپخانه دشمن قرار داشتیم و بعلت نزدیکی به نیروهای دشمن توپخانه اش نمی توتانست به دقت ما را هدف قرار دهد در نتیجه تلفات ما کم بود اللبته سیستم موانع دشمن خیلی وقت ما را گرفت و عبور از ان به درازا کشید به کمک منعونین خود درخط مقدم نیرئوها را برای پیشروی به سمت هد فهدایت می کردمتا به تپه 112 رسیدیم .درآنجا علاوه برآتش توپخانه دشمن بااتش شدید سلاحهای کالیبر کوچک مانند دوشکا و تیربارهای کلذاشینکف رو رو شدیم بطوری که پیشروی بیش از پیش برای یگان ما دشوار گردید در اآنجا بود که از آموخته های نظامی خود استفاده کرده و گروهانهای گردان را از دو جهت وارد عمل کرده  و با آتش و حرکت نیروهای دشمن را سرکوب کردیم  . وبا وجود اینکه آنها از نظر محل استقرار بر ما اشرافیت داشتند پس از یکساعت در گکیری برآنها پیروز شده هدف را تصرف کردیم و تعداد یاز آنها را اسیر کرده یاکشتیم و بقیه نیز هدف را رهاکرده و عقب  نشینی کردند بلافاصله هدف را تحکیم کرده و از کانالهای بسیار جالبی که دشمن احداث کرده بود برای استقرار گرذدان و گرفتن جانپناه استفاده کردیم

حدود ساعت 10صبح سرهنگ  شریف النسب از خط مقدم گردان دیدن نمود و این پیروزی عظیم را به من و همه رزمندگان اسلام تبریک گفتنت من از شجاعت فرمانده تیپلذت بردم و سرکشی او روحیه خوبی در بین رزمندگان بوجود اورد کمی از پس ازو مراجعت فرمانده تیپ و همراهانش دشمن با جمع اوری نیروهای متفرق شده خود و با کمک های یگانهای تازه نفس خود پاتک خودارا اغاز کرد  و در ساعت 11 صبح منطقه گردان را به جهنمی از آتش تبدیل نمود تعرضات  دشمن پی در پی مداوت داشت بطوریکه تا ساعت 3 بعد از ظهر 9 بار بروی نیروهای ما پاتک اجرا نمود . اجرای پاتکها توأم با آتش شدی توپخانه سنگین  تا غروب ادامه داشت  باتاریک شدن هوا فعالیت خدمه سلاح سبک دشمن بیشتر شد و تنفرببرهای زرهی او تظاهر به پیشروی نمودند کخ رزمندگان شجاع گردان اجازه پیشروی به آنها نداند . خستگی ناشی از عملیات شب گذشته  و سرتاسر روز  توان را از همه گرفته بود و اجرای آتش دشمن مهلت استراحت را به کسی نمی داد و همانشب از توپخانه خودی تقاضای آتش متقابل نمودم که در اثر رهانماییهای من رگبارهای کاتیوشای خودی موضع دشمن را هدف قرار داده و آتش موثر آن تیربارهای دشمن را خاموش کرد . باآغاز روز بعد تیر اندازهای توپخانهو پاتک دشمن از سر گرفته شد بطو.ریکه تلفات سنگین به نیروهای گردان ما وارد شد آب شآشامیدنی نیز به اتمام رسیده بود زیرا بعلت حجم زیاد آتش توپخانه وسایر سلاحهای زمینی و هوایی دشمن رده عقب قادر به تدارکات مافی آذوقه ومهماتنبود مجروحین و شهدا هم تخلیه نمی شدند از طرفی دشمن با نیروهای تتازه نفس خود به پاتکهای مرگبار ادامه میداد. سعی داشتم با کمک معاونین خود و با استفاده از جاده ایکه "زیر جبل فوقی " قرار داشت یگان را به ارتفاعات سرکوب ترببرم ولی دشمن به شدت مقاومت می کرد ومانع می شد در آن موقع که آب تمام شده بود تعدادی از بسیجی ها به من مراجعه کرده وتقاضای آب نمودند  من که بسیار ناراحت بودم ناخودآگاه گفتم :از جاده مال رو بروید جلو . درانجا چاه آبی است از آن چاه آب بردارید این مطلب را بدن آگاهی از وجود چاه آب بر زبان آوردم . و صرفا بخاطر اینکه در آن شرایط آنها را امیدوار کنم . یا به بیان دیگر چون قادر به جوابگویی نبودم برای قانع کردن موقت آنها و طفره رفتن این مطلب را بیان کردم ولی ساعتی بعد  در کمال تعجب دیدم که بسیجی ها و سربازها با قمقمه های پر از آب می آیند وبه منهم که تشنه بودم آب دادند پرسیدم آب از کجا آوردید؟ گفتند:شما خودتان به ما آدرس دادید .

آن روز در اثر پاتکهای متوالی دشمن داخل کانالها پر از جسد شهدا ، مجروحین گردید به نحوی که خاک کانالها از خون رزمندگان رنگین و به گل تبدیل شده بود حتی پوتینهای من به گل خون آلود آغشته گردید بدترین موقعیت تاریخ زندگی من فرا رسیده بود و از خداوند مدد می خواستم . حدود ساعت 3 بعد از ظهر بود تیمم کردم و داخل همان کانالها به حالت نشسته مشغول نماز شدم . جنازه سرباز خوش قدو قامتی در مقابل و در نزدیک من بر روی رمین نقش بسته بود پس از ادای نماز نگاهی به جسد انداختم و برایش ارزوی مغفرت نمودم روز 22  فروردین 62 در حالیکه با بی سیم دستورات لازم را به نیروهای رزمنده صادر می کردم مورد اصابت ترکش گلوله توپ قرار گرفتم . تکه ترکش به فک و سمت راست چانه ام برخورد نمود بطوریکه باعث بی هوشی من شد وقتی که به هوش آمدم خود را رد بیمارستان امیر اعلم تهران بستری دیدم .

منبع: کتاب " حمرین " نوشته سرتیپ2ستاد علی عبدی بسطامی

تنظیم و گردآوری : مدیر وبلاگ شرهانی

احمدی‌نژاد: مقاومهیچ کس نمی‌تواند ت ملت ایران را بشکند

احمدی‌نژاد: مقاومهیچ کس نمی‌تواند ت ملت ایران را بشکند
تصویر بزرگ

 
سرویس دفاع مقدس و انقلاب اسلامی : محمود احمدی نژاد، رئیس‌جمهور، با بیان اینکه صهیونیست‌های اشغالگر و حامیان آنها تصور می‌کنند با آدم‌ربایی و ستیز با عدل و داد الهی می‌توانند مقاومت ملت ایران را در هم بشکنند گفت: مقاومت ملت ما متکی به قدرت مدد الهی است و هیچ کس نمی‌تواند آن را بشکند.
    

به گزارش خبرگزاری فارس، محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور کشورمان امروز در پیامی به همایش بیست و ششمین یادمان چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی در لبنان گفت:‌ اسارت در دست دشمن بخشی از بهایی است که ملت قهرمان و آزاده ایران در برداشتن گام‌های بلند استقلال و نقش‌آفرینی در صحنه‌های پرفراز و نشیب بین‌المللی پرداخته است.

وی تصریح کرد: صهیونیست‌های اشغالگر و حامیان آنها تصور می‌کنند با آدم‌ربایی و ستیز با عدل و داد الهی می‌توانند مقاومت ملت را در هم بشکنند در حالی که مقاومت ملت ما متکی به قدرت مدد الهی است و هیچ کس نمی‌تواند آن را بشکند چنانچه تاکنون نتوانسته است.

وی ضمن تجلیل از خانواده‌های این چهار دیپلمات افزود: اطمینان می‌دهم که دولت خدمتگذار از هیچ کوششی برای تعیین وضعیت آنان و بازگرداندن اسطوره‌های مقاومت و نام‌آوران شهامت دریغ نخواهد ورزید.

رئیس‌جمهور با بیان اینکه دستگاه‌های ذیربط در جمهوری اسلامی از جمله وزارت خارجه طی 26 سال گذشته مساعی درخور توجه‌ای در این زمینه به عمل آوردند، اظهار داشت: ‌از آنان می‌خواهم در راستای تلاش‌های گذشته روند پیگیری امور را تا حصول نتیجه قطعی و انشاءالله نویدبخش استمرار بخشند.

نظردوستان

باسلام خدمت کاربران گرامی

این مطالب زیر رو دوست گرامی جناب آقای محسن... که البته فامیلیشونو نمی دونم تو پست نظرات برام گذاشتند دیدم مطالب خوبی هست حیفم اومد اونا رو پشت پرده بذارم و به خلق الله نشون ندم  از محسن جون متشکرم و از شما دعوت می کنم که اگه مطلبی داشتید که به درد مخاطبین وبلاگ شرهانی بخوره  اونو برام سند کنید ممنونم 

امام كاظم(عليه السلام) مى فرمايد: رجب، نام نهرى در بهشت است كه از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر است; بنابراين هركس يك روز از ماه رجب را روزه بدارد، خداوند از آن نهر به او خواهد نوشاند.
در كرامت و فضيلت اين ماه، حضرت امام صادق(عليه السلام) نيز مى فرمايد: آن گاه كه قيامت برپا شود، منادى الهى فرياد زند: «أين الرجبيّون؟»; كجايند آنانكه ماه رجب را گرامى داشتند و از آن، بهره ها بردند؟ از آن انبوه جمعيت، گروهى برخيزند كه نور جمالشان محشر را روشن كند. بر سر آنان تاج هاى شاهى كه مرصّع به درّ و ياقوت است، قرار دارد و در طرف راست هرنفر از آنان هزار فرشته، در سمت چپ نيز هزار فرشته به او كرامت و تعظيم الهى را تبريك گويند. از جانب الهى ندا آيد: بندگان و كنيزانم، به عزت و جلالم سوگند، شما را جاى و مقام گرامى و عطاياى فراوان دهم و شما را در جايى جاى دهم كه از زير آن نهرها جارى است و شما در آن جاويد خواهيد بود زيرا شما داوطلبانه براى من در ماهى كه من بزرگش داشتم روزه گرفتيد. سپس، خطاب به فرشتگان فرمايد: فرشتگان من! بندگان و كنيزان را به بهشت داخل كنيد. در اينجا حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: اين پاداش، براى كسى است كه گرچه يك روز از اول يا وسط يا آخر ماه رجب را روزه بدارد.
مرا ازدعاي خيرتان بي بهره نفرماييد.
موفق ومويد باشيد.


برکات جنگ از دیدگاه امام خمینی (ره )

       

                              جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام نشدنی است                     

  

  برکات جنگ از دیدگاه امام خمینی (ره )

 

هر روزما درجنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم

 ما انقلابمان را درجنگ به جهان صادر نموده ایم

 ما مظلومیت خویش و ستم متجاوز را در جنگ صابت نموده ایم

 مادرجنگ پرده از تزویر جهان خواران کنار زدیم  ما درجنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم

ما درجنگ به این  نتیجه رسیدیم که باید روی پای خودمان بایستیم

ما در جنگ ابهت دوابر قدرت شرق و غرب را شکستیم

ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در باطن یکایک مردممان بارور کردیم

ما در جنگ ریشه های پر بار انقلاب اسلامیمان رامحکم  کردیم

ما در جنگ به مردم جهان وخصوصا به مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال می توان مبارزه کرد

جنگ ما کمک به فتح افغانستان را به دنبال داشت

جنگ ما فتح فلسطین و لبنان را به دنبال خواهد داشت

جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند

جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت

تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردارشد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت همه اینها از برکت خون عزیز شهدای 8 سال نبرد بود

جنگ ما جنگ حق و باطل بود وتمام شدنی نیست

 

 

 {پیش بینی حضرت امام خمینی (ره) :

یک راه برای صدام بیشتر نمونده آن هم خود کشی است . قطعا صدام بلایی بدتر از خود کشی به سرش آمد و زمانی که برای محاکمه راه دادگاه و زندان را باچشمان بسته و دسته های در غل و زنجیر می پیمود  ود رآخر ریسمان جانگیری از نفرین و مرگ بر صدام مادران و پدران و فرزندان شهداو یتیمان و مردم مسلمان ایران که در سر نمازها از ته دل می گفتند ،بر گردنش آویخته شد و گفته امام خمینی (مرگ با ننگ و ذلت ) نصیبش شد }

جنگ ما جنگ فقر و غنا بود

جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کند چون در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم پس شهادت و رشادت و ایثار و از خود گذشتگی وصلا بت بی فایده است در حالیکه صدای اسلام خواهی  آفریقااز جنگ 8 ساله ماست علاقه به اسلام شناسی مردم در امریکا و اروپا وآفریقا یعنی در کل جهان از جنگ 8 ساله ماست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مگرفراموش کرده اید که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نه حصول نتیجه

خدا کند که درب شهادت دراین دنیا بسته نشود خوشا بحال آنانکه رفتند بدا به حال ما که ماندیم

و من امروز رسما عذر خواهی می کنم از پدران و مادران و خانواده های شهدا بخاطر تحلیلهای غلطی که از جنگ شده است

 گزارش تصویری نخستین دوره جایزه ادبی یاد دوست

                                            خدا خمینی را در کنار شهدا بپذیرد

مهمان یک ساله شرهانی

مهمان یک ساله شرهانی

 

 

برگزاری جشن تولد کودک یک ساله در معراج و در جوارشهدای گمنام شرهانی دهلران:

 

ابوالفضل نظری

کودک یکساله دهلرانی فرزند یکی از یادگاران دفاع مقدس

جشنی متفاوت ازهم سن و سالان خود

 با فضایی متفاوت و سفره ای متفاوت  بدور از هیاهوی دنیا و سکه و کیک تواد و هدایای آنچنانی و حتی بدور از اسباب بازی برگزار کرد این کودک  تنها با فوت کردن یک شمع در جوار پیکر مطهر شهدای کمنام تفحص در معراج شهدای شرهانی دهلران یکسالگی خود را لبخند زد . پدر این کودک هدف از این کار خود را ارج نهادن و یاد آوری رشادت ها و نام آوری شهدای کمنام شرهانی عنوان کرد و افزود : می خواهم فرزندم از همین الان در حالیکه در گهواره و شیرخواره میباشد در فضا و در مسیر ملکوتی شهدا قرار گیرد . پیام و هدف من از این کار فرهنگی و سنبلیک این است : می خواهم به فرزندانم و به نسلهای آینده این انقلاب  بگویم محتاج شهدا بودن سن و سال نمیشناسد .باید راه شهدا، تفکر و اندیشه و مسیر زندگی شهدا را ادامه بدهیم هیچ گاه فکر نکنیم شهدا به تاریخ پیوسته اند و کهنه شده اند . باید در لحظه لحظه زندگی و در نفس کشیدنهایمان به فکر شهدا باشیم و بخواهیم آنچه شهدا خواسته اند و بنویسیم آنچه شهدا نوشته اند و بگوییم آنچه شهدا گفته اند .

 

من می خواهم فرزندم هرچند سنی ندارد ولی از همین دوران طفولیت و آغاز مسیر زندگی در مسیر شهدا حرکت کند زیرا شهدا مربوط به دوره یا  سن خاصی نیستند همه  باید به آنها احترام بگذاریم چون تکریم و قداست شهدا مربوط به همگان است شرهانی جولانگاه نبرد و جان فشانی کودکان جوانان و نوجوانان  بزرگسالان و حتی ریش سفیدان بود و اکنون نیز باید تمامی ما برای تکریم و فراگیرنمودن فرهنگ شهید و شهادت در جبهه فرهنگی با تهاجمات فرهنگی و با اندیشه های غلط غربی بجنگند

هیچ گاه از شهدا غافل نشویم چون غفلت همانا و سوختن در آتش جهنم همان

 

 

پدر این کودک یکساله کسی نیست  جز جعفر نظری یادگار دوران هشت سال دفاع مقدس

 

تهیه و تنظیم : روح الله جام سحر (مدیر وبلاگ شرهانی)

ناگفته های جنگ

 

ناگفته های جنگ:


 

يادوخاطره اي ازفاجعة تلخ 21تير  1367  درشهرستان مرزي دهلران

 

بيست ويكم تيرماه 67يادآوريكي ازتلخ ترين حوادث تاريخي دوران دفاع مقدس كشور در شهرستان دهلران است.بررسي اين حادثه ازبعد نظامي وسياسي يا تاكيتكي  وهمچنين شرايط خاص جنگ درروزهاي آخر درحوزة فكري ومسؤليت مانيست.وشايد هم تحليل هاي زيادي دررابطه بارويدادهاي سياسي نظامي جنگ بخصوص اين موضوع به رشتة تحرير درآمده است.اما آنچه كه براي بنده به عنوان يكرزمنده ويك روستايي مرزنشين اتفاق افتاده وشاهدقضيه بوده ام واقعة مهمي را به عنوان ناگفته هاي حادثة مذكور با قي گذارده است كه اراية اين مطالب باهدف يادآوري سند مقاومت ومظلوميت شهدا وروستاييان مرزنشين تقديم مي گردد.همان طوري كه درمراكزمطالعاتي وتحقيقاتي جنگ نيز آمده درآخرين روزهاي جنگ تحميلي رزيم بعثي عراق هم اين بار هم باحمايت مستقيم استكبار جهاني وهمكاري گروهك ضدانقلاب وضدخلقي منافقين عمليات هايي در سطح مناطق غرب به انجام رساندكه يكي ازاين عمليات هاازمنطقة زبيدات وشرهاني به سمت جادة شهيد خرازي(كه به عين خوش وجادة مواصلاتي دهلران -  انديمشك منتهي ميگردد)آغاز شد

 

خوب است بدانيد خط حد نيروهاي خودي دراين زمان ازمنطقه چنگوله تافكه تقريبا درنقاط صفر مرزخاك كشورمان بود.كه بوسيلة نيروهاي مختلف سپاه ارتش ژاندارمري  پدافند مي گرديد.دركناراين نيروها ودرواقع درخطوط مقدم جبهه روستاييان مرزنشين كه موجب انسداد مرز ودلگرمي وروحية رزمندگان اسلام شده بودنددرحدفاصل جادة " دهلران به مهران ودهلران به انديمشك" سكونت داشتنداين روستاييان عموما ازجنگ زدگان وآوارگان شهر دهلران بودندكه درطول سالهاي جنگ دردل كوه ها ويا روستاهاي متروكه واردوگاه هاي ويژة جنگ زدگان سكونت داشتند.كه هرچندخودفاقد امكانات رفاهي بودنداما عملا به عنوان نيروهاي پشتيباني كننده به حساب مي آمدندوشايداكثريت بالاتفاق جوانان وحتي پيران آنها به عنوان رزمنده دردوجبهة دهلران ومهران درتركيب يگان هاي رزم سپاه به دفاع ازكيان نظام اسلامي مشغول بودندوخانواده هاي آنها درنزديك ترين فاصله ازجبهه گاهي بربلنداي ارتفاعات همجوارروستاهابرنقاط عملياتي اشرافيت داشته وشاهد تبادل آتش توپخانه بودند وچه مادراني كه شب راتاصبح بخاطرديدن فرزندان خوددرميان آتش وگلوله دربيادري سبر مي بردند.ازروز21/4 /67 بنام تراژدي يادشده است.چراكه گرماي آن روز به اعتراف ريش سقيدان منطقه بي سابقه وبده وبادسوزان وموسومي ومعروف  اين منطقه (سوير-سموم)كه معني محلي آن هواي داغ وسمي است.آن روز همة منطقه را فراگرفته بوداين شرايط جوي به خودي خود باعث هلاكت آدمي مي شود.بااين وصف دشمن بعثي باسوء استفاده ازشرايط طبيعي مذكورحملة ناجوانمردان خودراازسه محور فكه –عين خوش- چنگوله شروع نمود.وبه سوي دهلران ازدوجناح شرقي وغربي شهرتاخت.استفاده ازسلاح هاي شيميايي بخوصوص درآلوده كردن منابع آبي وچشمه ها وچاه هاي آب درعقب نيروهاوبمباران هوايي ولحژه به لحظة هواپيماهاوهلي كوپترهادرشهر دهلران وموسيان وهجوم تانك هاونفربرها باعث شد كه لحظات اولية آغازاين حمله منجربه اشغال جادة مهران –دهلران ودهلران- انديمشك ودرنتيجه به محاصره درآمدن چندين هزارنيروي رزمنده درخطوط مقدم جبهه هاوروستاييان شود.اين محاصره كه با حركات فاجعه آميزي چون تعقيب نيروها وگسيل آنها به سمت مناظق صعب العبور وبي راهه ها كه امكان دست يابي دشمن از لحاظ ادوات زرهي كمتر باشد گرديد.اين امر از يك طرف به خاطر شدت گرماي سوزان موجب شهادت سربازان اسلام دراثر تشنگي مي گرديد وازطرفي عدم آشنايي آنها به راهها وورودبه دره ها وتنگه ها ونقاط رملي باعث تحليل توان آنان وسردرگمي دربيابانها مي شد.درمناطق رملي فكه وعين خوش درختچه هايي محلي بنام گز وجوددارد كه ازفواصل دور به منزلة سراب نشان ازوجود آب وسبزه مي دهد وقتي وارداين محيط ميشويدهيچ آبي درآنجايافت نمي شود

بيشتر بچه هاخودرابه سمت اين درختچه ها كشانده بودند كه پيمودن راه طولاني ورسيدن به آنجا باعث از پاي درآ«دن آنان مي شد همچنين نيروهاي رزمنده بومي گرچه نسبت به ساير رزمندگان   از نظر آب و هوايي مقاومتر يا به كوره راه ها آشنايي داشتند اما اضطراب و تگراني از عدم اطلاع از سرنوشت خانواده هايشان كه در روستاهايي كه خود در معرض مستقيم جنگ بودند امان را از آنها بريده بود در مسير عقب نشيني كه حدود 4 روز به طول انجاميد . هركس بنا بر قدرت و توانايي خود بايد از اين مهلكه نجات پيدا ميكرد ،گاهي افراد در ميان نقاط اوليه جان مي دادند وبرخي راه زيادي را طي مي كردند اما بالاخره گرسنگي و تشنگي بر آ»ها چيره مي شد در مسير راه گاهي دونر يا سه ننفر و گاهي يك گروه را خسته وناتوان را مي ديدي كه توان حمل تجهيزات و سپس لباسهاي تن خود را نداشتند برخي به غارها و دره ها براي يافتن اندك سايه اي پناه مي آوردند و همانجا مي ماندند . از طرف ديگر چون روستائيان مرز نشين بومي چون با رزمندگان ادغام شده بودند در اين عقب نشيني زنان ، مردان و بچه هاي خردسال و سربازان را مي ديدي كه بايستي ارتفاعات صعب العبور را طي مي كردند در ميان روستائيان ديدن افرادي بسيار سالخوره ، نابينا و معلول جسمس بسيار نگران كننده بود يكي از همين افراد نابينا از اهالي روستاي ما بود كه ديگر تحمل راه رفتن را نداشت و ديگران مقداري آب وغذا برايش گذاشتند و او را به امان خدا در اين غار تنها گذاشتند . يا مادري كه دختر بچه خود را در حين بمباران در يك منزلگاه در چشمه آبي به جا گذاشته بود و جزع فزع مي كرد كه راه آمده را براي يافتن بچه اش برگردد . اما كسي او را همراهي نمي كرد يا مادر رزمندگان كه هر لحظه خبر شهادت و يا اسارت بچه هايشان به دستشان مي رسيد ويا بخاطر نيافتن اعضاي خانواده در دلهره و نگراني بودندوبه منزلگاهي كه مي رسيدند دشمن آنها را شناسايي مي كرد وبا بمباران هوايي و توپخانه آنها را آواره تر مي كرد .

تلاش مردم آواره رسيدن به منطقه اي امن به نام "زرين آباد" واقع در شمالي ترين نقطه كوهستاني شهرستان دهلران بود اما قبل از رسيدن مردم ارتش بعث اين منطقه را نيز زير آتش خمپاره و توپخانه قرار داده بود تا اينكه مردم شريف و هميشه در صحنه و عشاير غيور به كمك رزمندگان اسلام آمدند .و در يك نبرد تاريخي بعوان نمود يك مقاومت محلي دشمن را در" ارتفاعات تيناب " با همه ادوات زرهي اش زمين گير كردند و منطقه زرين آباد و نيروها و مرزنشينان آواره از معرض خطر دشمن امان يافتند در اين نبرد نابرابر كه سلاح مردم اسلحه سبك و دشمن تا دندان مسلح بود باهلي كوپتر آنها ار در زير تخته سنگهاي "ارتفاعات تيناب " با تفنگ تير بارهدف قرار ميدادند لطف خدا عيان شد و تعدادي از نيروهاي بعث به هلاكت رسيدند وتانكهاي دشمن در " دشت فصيل " فرار را برقرار ترجيح دادند .

21 تير 136۷ يك فاجعه انساني بود كه متجاوزان بعث بعنوان خبيث ترين انسانهاي تاريخ عامل و خالق آن  بودند

 

 راوي :‌جعفر نظري (معاون سیاسی فرمانداری و مسئول یادمان  شرهانی)

مصاحبه و تنظيم :‌روح الله جام سحر (مدیر وبلاگ شرهانی)

 

میلاد مسعود حضرت زهرا(س)

میلاد پر نور زهرای مرضیه بر عموم شیعیان و رهروان آن حضرت خجسته باد

« باشیم همانگونه که او هست ... »

 ولادت حضرت زهرا علیها السلام             ولادت حضرت زهرا علیها السلام          ولادت حضرت زهرا علیها السلام

اسوه به معنای الگو، و پیشوا آمده استنمونه، سرمشق . کلمه اسوه دربردارنده نکته ایست و آن اینکه شیئی یا فردی که الگو و نمونه قرار می‌گیرد باید دارای ویژگیهای خاصی باشد که در نزد پیروان، مطلوبیت داشته باشد. هر نوعی از الگو، دارای ویژگی و صفات خاص خویش است و هر کس، شیئ یا فردی را بدان جهت الگو قرار می‌دهد که می‌خواهد مانند آن شود و به صفات و کمالات برجسته‌ای که در او مشاهده می‌شود، آراسته گردد. الگو قرار گرفتن یک موجود، گاهی از یک جهت است و گاهی از چند جهت و گاهی در تمامی ابعاد. هر شخص بر اساس انگیزه و هدفی که در حیات خویش دارد، الگو و پیشوایی را بر می‌گزیند تا خود را از روی او بسازد.

فردی که اسلام را به عنوان مکتب حیات بخش (که به تمام ابعاد وجودی انسان توجه دارد)، انتخاب می‌کند، به هدفی روی می‌آورد که اسلام بر اساس فطرت انسانی پیشنهاد می‌کند. لذا متوجه اسوه‌ای می‌شود که ویژگیهای خاص مکتب توحیدی را در تمامی ابعاد داشته باشد تا بتواند در تمام جهات، به او اقتدا کند و خود را مانند او بسازد و بدین وسیله به صفات و کمالات انسانی مزین گردد و به مطلوب شایسته برسد.

 

ولادت حضرت زهرا علیها السلام                 ولادت حضرت زهرا علیها السلام            ولادت حضرت زهرا علیها السلام

قرآن کریم شخص پیامبر اسلام را اسوه حسنه و کامل معرفی می‌کند و می‌فرماید: "مسلما برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند."(1)

هنگامی که به لحظه به لحظه زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می‌نگریم، درمی‌یابیم که فاطمه (علیها السلام) دارای شخصیت والای الهی و انسانی و شبیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام جهات است و مانند بودن او در اصل وجود، حقیقتی است که با توجه به بیانات پدر بزرگوارش جایی برای ابهام و تردید نیست. چنانکه راوی نقل می‌کند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون آمد و او دست فاطمه را گرفته بود. پس فرمود: "کسی که او را نمی‌شناسد، او فاطمه دختر محمد است، او پاره تن و قلب من است، او روح من است که در بین دو پهلوی من قرار دارد، پس کسی که او را اذیت نماید، براستی مرا اذیت نموده و کسی که مرا آزار دهد، براستی خدا را آزار داده است."(2)

اضافه بر مانند بودن او به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که خود قرینه‌ای کامل و تام بر اسوه بودن اوست، قرائن دیگری وجود دارد که تأئید بر الگو بودن او می‌نماید به عنوان نمونه:

عایشه و دیگران از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده‌اند که آن حضرت فرمود: "ای فاطمه ! بر تو بشارت باد؛ که خدای متعال تو را بر زنان جهانیان و بر زنان اسلام که بهترین دین است، برگزید."(3)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شخصیتی بسیار عظیم است که تمام گفتار، کردار، حرکات و سکناتش برای ما حجت است. او از طریق وحی و از روی علم و حکمت و بر اساس معیار الهی سخن می‌گوید. اگر در مورد شخصی سکوت می‌کند، اگر از شخصی تعریف و تمجید کرده یا شخصی را نکوهش می‌کند، از روی حکمت و حق است. چرا که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: "هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید؛ آنچه می‌گوید، چیزی جز وحی که بر او نازل شده، نیست."(4)

رسول اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش فاطمه (سلام الله علیها) را گرامی داشته و به نیکویی ستوده است. تمجید از آن بانوی بزرگ، نه به جهت آنست که او فرزند آن حضرت بوده و عاطفه پدری موجب شده که دخت گرامیش را به خوبی و نیکی بستاید و صفات نیکی را به او نسبت بدهد، بلکه ستودن فاطمه بر اساس حقیقت او و ظهور صفات و کمالات معبود در روح او بوده است. او عظیمه و مطهره است. مدح رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از او، آشکار کردن حقیقت موجود در اوست.

خداوند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه را بر رجال عالم اختیار نمود و آنها را انسانهای کامل و الگو و حجت بر همه قرار داد، به همین نحو، فاطمه (سلام الله علیها) را الگو و حجت بر تمام مردم جهان – اعم از زن و مرد – قرار داد؛ اقتدای به او، اقتدا به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین می‌باشد ...

« برگرفته از کتاب "فاطمه کیست؟ تألیف محمد رضا امین زاده (با اندکی تصرف) »

طلبه شهید علی مومنی

تورا به زهرای مرضیه (س)...

طلبه شهید علی مومنی 16 سال بیشتر نداشت که عاشقانه راهی جبهه ها شد در خرداد 1365 در ماه مبارک رمضان با شرکت در یک عملیات گشتی – شناسایی در جزیره مجنون پس از رشادتهای فراوان مفقود الاثر شد بهمن ماه سال 1379 پدر و مادر علی توفیق زیارت عتبات و عالیات  را یا فتند.مادرش که سالها منتظر رجعت او بوددر حرم مطهر حضرت ابوالفظل العباس (ع) به آن حضرت متوسل می شود و با همان اخلاص و عشق مادری خود به آقا اباالفضل العباس میگوید : " تو را به زهرای مرضیه (س) سوگند می دهم که بچه ام اگر در شکم ماهی است او را به من بازگردان و گرنه به حضرت زهرا (س) شکایت می کنم/" دقیقا بیست روز بعد توسط بچه های گروه تفحص پیکر طلبه شهید علی مومنی پیدا شد و پس از پانزده سال ، پیکر روشنش را به زادگاهش – دهلران - آوردند

راوی : سردار نعمان غلامی

پارک موزه دفاع مقدس در دهلران احداث می شود

پارک موزه دفاع مقدس در دهلران احداث می شود

 

شرهانی قطعه ای از بهشت

سردار باقر زاده رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و فرمانده کمیته جستجوی مفقودین کشور روز گذشته گفت به پاس خدمات ارزنده و مقاومت بی نظیر رزمندگان اسلام و نقش شهرستان دهلران دردوران دفاع مقدس پارک موزه ای دفاع مقدس در محیطی به وسعت 6 هکتار از محل سنگرهای بتنی رزمندگان در دوران دفاع مقدس که در حاشیه شهر دهلران قرار دارند و بعنوان آثار نادر و بسیار مهم و کم نظیر تاریخ دفاع و مقاومت محسوب می شوند ایجاد خواهد شد

 سرادر میر فیصل باقر زاده در سفر به شهر موسیان از توابع شهرستان مرزی دهلران از خاکسپاری پیکر مطهر شهدای کمنام در آینده ای نزدیک در این شهر خبر داد

 ریاست کمیته جستجوی مفقودین و رئیس بنیادحفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدی کشور در این خصوص گفت :  به منظور ارج نهادن به لیاقتهاو مقاومت تاریخی  مردمان این خطه دراولین روزهای تجاوز رژِیم بعث به خاک کشورمان و شهادت دوتن از سران دلیر کرد و لر شهیدان الیاس ملکی و خانمحمد محمدی در آینده ه ای نزدیک پیکر مطهر چند تن از شهدای گمنام  در ورودی این شهر به تبرک خاکسپاری خواهد شد

 

سردار باقر زاده همچنین از تشکیل کمیته تجهیز دفاع مقدس در شهرستان دهلران در اسرع وقت خبر داد و ساماندهی و پیگیری آنرا به فرمانداری دهلران سپرد

جعفر نظری معاون سیاسی اجتماعی فرمانداری دهلران نیز در این خصوص گفت : با توجه به دستور رئیس بنیاد حفظ آثار ونشر ارزشهای دفاع مقدس کشور بزودی آثار برجسته ای از تاریخ دفاع و مقاومت در شهرستان گرد آوری و با تکریم خاصی جهت نصب در موزه دفاع مقدس درمرکز استان  ایلام انتقال داده خواهند شد 

مسئول یادمان شهدای شرهانی ومسئول پیگیری کمیته راه اندازی تجهیز دفاع مقدس دهلران از تمامی شهروندان خواست به منظور شناساندن بیشتر و بهتر رزمندگان دهلرانی و بیان واقعی نقش شهرستان مرزی دهلران د ردوران دفاع مقدس و انتفال به نسلهای آینده و توریستهایی که از کشورهای خارجی به این موزه می آیند با این کمیته همکاری نمایند

 جعفر نظری در پایان از تمامی خانواده های معظم شهدا ، جانبازان ، ایثارگران و آزادگان خواست  برای همکاری با این کمیته به معاونت سیاسی اجتماعی فرمانداری دهلران مراجعه نمایند

 

شهید بازدار

زندگينامه شهيد غلامرضا بازدار

 

اي صبا از من به اسما عيل قرباني بگو          

    

    زنده برگشتن زكوي يار شرط عشق نيست

 

برادر جان شهادت جان كه ميراث انبياء و اوليا و سالكان راه خداست برتو مباركباد.توكه فرمان رهبر ، مراد و مقتدايت را باجانو دل پذيرفتي و خالصانه و بي ريا جان شيرينت كه امانت پروردگاراست در طبق بذل و اخلاص نهادي برارد مخلص و مومن كه درمكتبخانه شهادت از روح خدا حضرت روح الله نايب برحق بقيه الله رسم ايثار و  جانفشاني آموختي وبا جان پاك و اطهر خويش براين عشق راستين گواه آورده دبردستخط رهبردستينه نهادي به توبرادرعاشق به تواي جاودانة شهيد.شهيدهميشه جاويدان ونمونة كامل تقواوطهارت غلامرضا بازدار فرزند علي محمددرسال 1345شمسي درروزگاري كه سايةسياه ونكبت بارطاغوت زمان همه جا وهرجاپتياره منحوس ومشؤم خودرانشان مي داددرروستاي دورافتاده وگمنام ودرعين حال محروم وستمديده بنام بيشه درازازتوابع شهرستان دهلران ودرخانواده كشاورز ومستضعف وبسيارمذهبي چشم به جهان گشود.اين شهيد بزرگوارازهمان بدوكودكي آثارذكاوت ودانايي ازناحيه اش آشكاروهويدا بود.تابدانجاكه درقلمروعلم ودانش و درس و مشق كوي سبقت را از هم گنان و همكلاسان خود ربود و در سايه اين هوش سرشار و استعداد عالي سالي 2 كلاس با موفقيت پشت سر مي نهاد .

خصوصيات اخلاقي و طرز تفكرو قيافه اش نسبت به سن وسال كمش جلوتر بود شهيد غلامرضا بازدار اين انسان شريف و آگاه گذشته از درس و بحث و پيروزي در صحنه مدرسه انساني متواضع و افتاده بود به گونه اي كه مورد تكريم و آشنايان دور و نزديك بود اوانساني بود قائم به ذات و خود ساخته و آراسته به تمام صفات حميده .

شهيد غلامرضا بازدار با اينكه از لحاظ در سي ازاستعداد بسيار عجيب و بالايي برخورداربود ولي از آنجاييكه انساني مسئول و آگاه از مسائل روز و عاشق رهبر و انقلاب اسلامي بود در دوره راهنمايي يعني عنفوان جواني به محض تجاوز نيروهاي جنايتكار بعث عراق كه به آشكار بااشاره امريكا و به دست صدام صورت مي گرفت  به نشانه يك وظيفه شرعي كلاس را ترك و قلم را برزمين نهاد وبمنظور دفاع از كيان اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي بعنوان نيروي داوطلب بسيجي سلاح دردست و با الهام ا زپيام قافله سالار شهيدان كربلا (حضرت امام حسين (ع)) مرگ سرخ و شهادت را بر زندگي ( دنيوي ) ترجيح داده  و عاشقانه در كربلاي مرزهاي اشغال شده ايران به استقبال شهادت شتافت .اين شهيد گرانقدر باآغاز تجاوزهاي قدرتهاي استعماري به مرزهاي ميهن اسلامي پس ازطي دوران بسيج واشنايي هرچه بيشتر با مكتب عشق و شهادت كه مكتب راستين امام و پيشوايان راستين ماست وبا نشان دادن اخلاص وايثار و رشادتهاي بي حدوحصرازخود در جبهه هاي پيكار با بيدارگران زمان بنام پاسدار به فعاليت پرداخت و بعنوان پاسدار رسمي در سال ۱۳۶۱ به استخدام رسمي سپاه درآمد هنوز مدت زماني از ورود غلامرضا درسپاه نگذشته بودكه شهامت و صداقت و رشادت و همچنين فداكاري بي شائبه اش سبب شد خيلي زود طرف توجه مسئولين واقع و مفتخر به دريافت وتصدي پستهاي حساستري گردد لذا در اثر درايت و كارداني خيلي زود نيروي اطلاعات عمليات خيلي زود به وي سپرده مي شود.

اعتماد وقابليت اين شهيد از نظر مسئولين نظام و فرماندهان سپاه تا بدانجا مي رسد كه با تشكيل گردان 505 محرم در سال 61 شهيد غلامرضا به فرماندهي گروهان آن مفتخر مي گردد او كه در خانواده اي مذهب به دنيا آمده بود و دوش به دوش پدر و مادر خود تا آخرين لحظات حيات پر افتخار خويش به وظيفه شرعي و ديني خود عمل و به ديگران نيز نشان داد كه حتي در شرايط سخت و در زير گلوله باران دشمن مي توان به ياد خدا بود وبه اوتوكل كرد و از او الهام گرفت  شهيد غلامرضا نمونه اي انسان كامل بود .او در حساسترين شرايط تكيه گاه مطمئني براي دوستان و همرزمانش در جبهه هاي حق عليه باطل بود همرزمانش هميشه آرزو مي كردند كه همواره در كنارش بوده و به دليل شهامتي كه در وجودش خدا به وديعه نهاده بود درتمام خطوط دفاعي در كنارش باقي بمانندو از شجاعت و تجربيات بي پايانش خوشه چيني كرده و هرچه بيشتر بردانش جبهه اي خو بيفزايند جسارت و ا زخود گذشتگي اين تك خال سرزمينهاي اسلامي تا بدان حد بود كه گاه بطور داوطلبانه وطيب خاطر وبا آمادگي كامل براي شهادت در تمام تك و پاتكها حضوري فعال ومجدانه داشت او به تنهايي و براساس اعترافات دوستان  وهمرزمانش سرپا يك جبهه بود به وسعت لايتناهي وجودش به يورشگران اقليم جبهه هاي فتح و ظفر نيرو بخشيده وهرگاه آنها او را دركنار خود مي ديدند با روحيه اي مضائف و دو چندان به مصاف دشمن شتافته واندك مدتي شاهد پيروزي را در آغوش مي كشيدند . اين ميراث دار شهداي صدر اسلام بارها و به كرات در جريان چندين عمليات بار هاي بارهدف تيرهاي مرگبار صداميان واقع ومجروح مي گردد بطور نمونه د رجريان عمليات محرم بعلت يورش قهرمانانه به قلب دشمن تا دندان مسلح از ناحيه سر مجروح ودر خط پدافندي مهران در يك حمله ديگر به مواضع دشمن ار ناحيه پا زخمي مي گردد.عشق به پيروزي وپايبندي به اصول وارزشهاي كهمخلوق و آفريده جبهه مي باشند سبب مي شدند كه باجسم زخمي و اندام نهيف خود در جبهه باقي مانده ودوران نقاهت خود را درميان دود وباروت وصداي سفير گلوله سپري كند و حتي به مرخصي هم نرود او عاشقانه در راهي كه برگزيده و قدم نهاده بود هرگز وجبي واپس نم نهاد تا بدانجا كه خانه و خانواده اش در جريان زخمي شدنش قرار نميداد او تمام هستي و نيستي پدر و مادر ، دوستان  آشنايان خود را درطاق نيسان نهاده بود و تنها دراهي طي طريق مي كرد و مافر سرزميني بود كه خداوند به او وعده داده بود . شهيد غلامرضا بازدار مرگ  را در عرصه زندگي به هيچ گرفته بود و براي اثبات اين ادعا كافي است كه تعداد مشاركت در سخت ترين عمليات عليه دشمن از مد نظر بگدرانيم :1- عمليات فتح المبين .2- عمليات محرم .3- عمليات والفجر مقدماتي .4-والفجر 3 .5 والفجر 5 و چندين تك و پاتك ديگر كه در طول جنگ تحميلي به وقوع پيوست

اومرگ و شهادت را به وسيله گلوله هاي حقير وكوچك تفنگ را مرگ در مفهوم واقعي كلمه به حساب نياورده و آرزويش اين بودكه اگر قرار است از طريق شهادت به آغوش معبود خود بشتابد طعمه شكار اينگلوله هاي حقير و بي نام و نشان نباشد .

 آرزويش مرگ بزرگ با ابزاري بسيار بزرگتر از گلوله تفنگ بود وشايد هم در راستاي تحقق چنين آرزويي بود كه سرانجام وعده هاي الهي در راستاي فراخوان اين عبد صالح به آستان جانان تحقق عيني پيدا و آنگونه كه خود مي خواست در اثر گلوله مستقيم توپ كه مستقيما كالبد خاكي اش را نشانه رفته بود شهيد و مرغ جانش از اين خاكدان تيره به ملكوت اعلي پركشيد

شهيدي كه بدين صورت از فرش زمين به عرش آسمان پر كشد وتمام دوران نوجواني اش را در جبهه هاي حق عليه باطل به سر برد درسي گرانبها به دوستانش داده و تجربيات ارزشمندي از خود برجايي نهاد كه هريك در حد خود قابل ستايش مي باشند. در عمليات افتخار آفرين و ظفرمند والفجر 5 در منطقه عملياتي چندن كيلومتر بي باكانه و با عبور از زير باران گلوله هاي ميليوني دشمن با نفوذ در قلب آنها وباايجاد اختلال وسر در گمي آنها را از ادامه خصماگين خوار و مستأصل مي كرد وسرانجام در صبحگاه تاريخ 8/12/62  در همين عمليات غرور آفرين و ظفرمند والفجر درمنطقه عملياتي چنگوله وبا توجه به اينكه از بدو شروع عمليات مذكور تا لحظه شهادت يك لحظه از پاي ننشسته در حاليكه به علت شليك بيش از حد گلوله آر پي جي 7 خون از هردو گوشش جاري شده بود در جريان شليك آر پي جي به هلي كوپتر هاي مهاجم دشمن هدف گلوله مستقيم تانك دشمن قرار مي گسيرد و نامش به نام شهيدي جاودانه در خيل كاروان شهيدان انقلاب اسلامي ثبت و ظبط مي گردد

اي شهيد اي هميشه مردي ، اي هماره اراده ، توبا شرف زيستي و آنگونه نيز به استقبال شهادت شتافتي و چون عاشقان دلسوخته عارفانه و وارسته در آغوش معبود خود جاودانه جاي گرفتي .

 اي غلامرضا تو مردي بودي مردستان ،متقي و آگاه از ساكنان قديمي قبيله عشق و شهادت

روحش شاد و راهش پر رهرو باد   

شعر

لحظه اي ...                                                          آ قای عبدالحسین رحمتی (معراج شهدای تفحص - شرهانی)

 

لحظه اي چند ، به شهرم سفري خواهي كرد؟

و به اين كوچه دوباره گذري خواهي كرد؟

 

بال در بال ملائك دل ما را بردي

پس از اين با دل ما عشوه گري خواهي كرد

يك شب احوال دل سوخته را مي پرسي؟

يك شب اي دوست تو بر ما گذري خواهي كرد؟

                                                                           

چقدر دربه در شهر غريبت باشم ؟

بعدازاينها چه به اين دربه دري خواهي كرد؟

 

دلخوشم گر به سلامت ز سفر برگشتي

مثل ديروز به ما هم نظري خواهي كرد

 

گالری عکس شرهانی

شرهانی : سرزمین پرچمها